معنی نوعی جوشکاری

فرهنگ معین

جوشکاری

(حامص.) جوش دادن قطعات فلزی، لحیم کاری.

فرهنگ عمید

جوشکاری

جوش دادن تکه‌های فلز به یکدیگر،
(اسم) کارگاهی که این عمل در آن انجام می‌شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

جوشکاری

جوش دادن قطعات فلزی لحیم کاری.


نوعی

نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

فارسی به آلمانی

لغت نامه دهخدا

نوعی

نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.

معادل ابجد

نوعی جوشکاری

676

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری